آفتاب می شود, شعری از فروغ فرخزاد

نگاه کن که غم درون ديده ام چگونه قطره قطره آب مي شود چگونه سايهء سياه سرکشم اسير دست آفتاب مي شود نگاه کن تمام هستيم خراب مي شود شراره اي مرا به کام مي کشد مرا به اوج مي برد مرا &#
Back to Top